تک پآرتی جونگ کوکـ[زود باش ادامه بدهـ...]
28 آوریل
2010
سالن رقص آپرای:
معروفترین رقاص باله
پاهای زخمیش رو داخل کفش های بالش قرار داد!
کسی از اشک هایی که شب قبل اجرا بخاطر درد پاهاش هدر داده بودخبر نداشت،بی اهمیت لباسش رو درست کرد و با خودش زمزمه کرد
_من میتونم بازم خوب اجرا کنم،اگه این زخمای لعنتی بزاره
با بالا گرفتن سرش جلوی اشکاش رو گرفت که چراغ های سالن روشن شد فهمید که برای اجرا باید اماده بشه..همه از مشتاق بودن برای رقصش چشماشون برق میزد..
نفس عمیق کشید که با اولین صدای اهنگ با همون پاهای زخمی جلوی چشم مردم و اون شخص مشکوک که به عنوان مافیا تحت تعقیب شناخته شده بود شروع به رقص کرد..اما دیگه اشتیاقی وجود نداشت!
نه خنده ای،نه برقی تو چشمای تماشاگرا،و نه تشویقی
با تمام توانش سعی کرد بقیه رو راضی نگه داره
چشماش رو بست تا قیافه بی احساس بقیه رو نبینه اما یهو افراد شروع کردن به داد زدن...
:ما نیومدیم رقص مسخره تو رو تماشا کنیم!خوب انجامش بده وگرنه پولم رو پس میگیرم و میرم
+تو لیاقت اجرا کردن تو این سالن رو نداری
•یالا بهتر هم میتونی انجامش بدی احمق
؛فکر کردی ما زمانمون بی ارزشه که بخاطر تو هدر بدیمش؟
»پولم رو پس بده نمیخوام بیشتر از این اینجا بمونم
^فکر نکنم حتی بتونی درست راه بری
~کافیه دیگه علاقه ای به تماشاکردن رقصت نداریم
×دختره پنج ساله من از تو بهتر انجامش میده
انگار همه باهم متحد شده بودند،زمانشون رو داشتن صرف شکایت و گله کردن میکردند..
با هرچرخش روی پاهاش اشک هایی از چشم هاش میریخت اما با صدای بلندی که شنید فقط گوشاش رو گرفت و جیغ زد...جیغش متوقف شد اما صدای بلند تفنگ نه
جونگ کوک:هیش!!زودباش ادامه بده
_چـ_چی؟
جونگ کوک:شنیدی نه؟؛حالا ادامه بده،زودباش دالـ!
با چشمای گشاد شده از ترس و نگرانی دوباره خودش رو با صدای اهنگ هماهنگ کرد..
درسته!
همون مافیای تحت تعقیب همه افراد رو کشت تا در سکوت به تماشا کردن رقص دختر ادامه بده،
دختر رو مجبور به رقصیدن دوباره کرد و
تک نفره وقتی همه جا پر از خون و جسد های بی روح بود
رقصش رو تماشا میکنه!؛،
ـ پآیآں
ںویسںده:جئوں ویکׅׅتوریآ
2010
سالن رقص آپرای:
معروفترین رقاص باله
پاهای زخمیش رو داخل کفش های بالش قرار داد!
کسی از اشک هایی که شب قبل اجرا بخاطر درد پاهاش هدر داده بودخبر نداشت،بی اهمیت لباسش رو درست کرد و با خودش زمزمه کرد
_من میتونم بازم خوب اجرا کنم،اگه این زخمای لعنتی بزاره
با بالا گرفتن سرش جلوی اشکاش رو گرفت که چراغ های سالن روشن شد فهمید که برای اجرا باید اماده بشه..همه از مشتاق بودن برای رقصش چشماشون برق میزد..
نفس عمیق کشید که با اولین صدای اهنگ با همون پاهای زخمی جلوی چشم مردم و اون شخص مشکوک که به عنوان مافیا تحت تعقیب شناخته شده بود شروع به رقص کرد..اما دیگه اشتیاقی وجود نداشت!
نه خنده ای،نه برقی تو چشمای تماشاگرا،و نه تشویقی
با تمام توانش سعی کرد بقیه رو راضی نگه داره
چشماش رو بست تا قیافه بی احساس بقیه رو نبینه اما یهو افراد شروع کردن به داد زدن...
:ما نیومدیم رقص مسخره تو رو تماشا کنیم!خوب انجامش بده وگرنه پولم رو پس میگیرم و میرم
+تو لیاقت اجرا کردن تو این سالن رو نداری
•یالا بهتر هم میتونی انجامش بدی احمق
؛فکر کردی ما زمانمون بی ارزشه که بخاطر تو هدر بدیمش؟
»پولم رو پس بده نمیخوام بیشتر از این اینجا بمونم
^فکر نکنم حتی بتونی درست راه بری
~کافیه دیگه علاقه ای به تماشاکردن رقصت نداریم
×دختره پنج ساله من از تو بهتر انجامش میده
انگار همه باهم متحد شده بودند،زمانشون رو داشتن صرف شکایت و گله کردن میکردند..
با هرچرخش روی پاهاش اشک هایی از چشم هاش میریخت اما با صدای بلندی که شنید فقط گوشاش رو گرفت و جیغ زد...جیغش متوقف شد اما صدای بلند تفنگ نه
جونگ کوک:هیش!!زودباش ادامه بده
_چـ_چی؟
جونگ کوک:شنیدی نه؟؛حالا ادامه بده،زودباش دالـ!
با چشمای گشاد شده از ترس و نگرانی دوباره خودش رو با صدای اهنگ هماهنگ کرد..
درسته!
همون مافیای تحت تعقیب همه افراد رو کشت تا در سکوت به تماشا کردن رقص دختر ادامه بده،
دختر رو مجبور به رقصیدن دوباره کرد و
تک نفره وقتی همه جا پر از خون و جسد های بی روح بود
رقصش رو تماشا میکنه!؛،
ـ پآیآں
ںویسںده:جئوں ویکׅׅتوریآ
۱.۱k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.